نامزدی پسرخالم
حمعه 25 خرداد که روز عید فطر بود و نامزدی حامد پسر خالم. چند روزی بود که بدجور گلو درد داشتم اما نخواستم این مراسمو از دست بدم.برای ساعت 3 وقت آرایشگاه گرفتم و بعداز آماده شدن چند تا عکس گرفتیم.وقتی داشتم با بابایی عکس مینداختم ژستای مارو که دیدی می گفتی مگه نامزدی خودتونه که اینجوری عکس میندازین.کلی سر این عکس گرفتنا خندیدیم.مراسم توی فاز 1 اندیشه تالار خاتون بود.خیلی زود رسیدیم.تو مراسم هم همش در حال رقص بودی طوری که خودم تعجب کردم هنوز سزجامون نشسته بودیم بدون اینکه من بگم رفتی وسط. (خوب دیگه بارها بهت گفتم به خواهرهای قرتی خودم رفتی ) عکسای توی خونه عکسای نامزدی از ن...
اولین مانتو
دوشنبه 21 خرداد گرفتن فرم مدرسه صبح قبل از اینکه بریم اداره رفتیم فرم مدرسه رو تحویل بگیریم.اصلا آروم و قرار نداشتی و همش در حای حرف زدن بودی.سایزهای کوچک رو تو یه رگال و سازهای بزرگتر رو تو یه رگال دیگه گذاشته بودند وقتی چشمت به سایز بزرگتر خورد گفتی مامان اونا مردونس مانتو رو یه سایز بزرکتر برداشتیم چون به قول معاون مدرسه برای 4 ماه دیگه قراره بپوشین و کمی بزرگتر میشید. مانتو رو که پوشیدی گفتی این چیه چقدربلنده ( جوراب شلواری پات بود همه می گفتن چقدر مانتو با جوراب شلواری هم قشنگ میشه ) و مقنعه رو هم که پشتش کش داشت با کلی سوال پوشیدی.معاون مدرسه کلی از سوالهای تو خندش گرفته بود و در آخر گفت فکر...
زیرکانه های مهتا
خرداد
تولد بابا
روز چهارشنبه رفتیم کیک و گل خریدیم و با شمع و پوشال هم یک قلب ابتدای ورودی خونه درست کردیم.و مثلا خواستیم بابا رو سورپرایز کنیم.(البته من به بابا قبلش نقشه رو گفته بودم و ازش خواستم مثلا خیلی غافلگیر بشه) ...
بازی با رنگ
چهارشنبه 96/11/4 خوشحالی و شادی تو چهره همتون موج میزنه ...
اولین میوه آرایی
یکشنبه 961017 عصر یک روز زمستانی و اولین میوه آرایت برای بابا .در ضمن حلقه حلقه کردن خیار و تکه کردن سیب ها هم کار خودن بود(چقدر باهم سر چاقو و پوست کندن میوه ها توسط خودت بحث کردیم ).حتی یک برش میوه هم به من و مهدی ندادی . از شانست باباهم جلسه داشت و دیر اومد خونه.میوه ها از ساعت 5:30 تا حدود ساعت 7:30 رو میز موندن. ...