، تا این لحظه: 12 سال و 13 روز سن داره

مهتا

نامزدی پسرخالم

حمعه 25 خرداد که روز عید فطر بود و نامزدی حامد پسر خالم. چند روزی بود که بدجور گلو درد داشتم اما نخواستم این مراسمو از دست بدم.برای ساعت 3 وقت آرایشگاه گرفتم و بعداز آماده شدن چند تا عکس گرفتیم.وقتی داشتم با بابایی عکس مینداختم ژستای مارو که دیدی می گفتی مگه نامزدی خودتونه که اینجوری عکس میندازین.کلی سر این عکس گرفتنا خندیدیم.مراسم توی فاز 1 اندیشه تالار خاتون بود.خیلی زود رسیدیم.تو مراسم هم همش در حال رقص بودی طوری که خودم تعجب کردم هنوز سزجامون نشسته بودیم بدون اینکه من بگم رفتی وسط. (خوب دیگه بارها بهت گفتم به خواهرهای قرتی خودم رفتی ) عکسای توی خونه   عکسای نامزدی از ن...
28 خرداد 1397

اولین مانتو

دوشنبه 21 خرداد گرفتن فرم مدرسه صبح قبل از اینکه بریم اداره رفتیم فرم مدرسه رو تحویل بگیریم.اصلا آروم و قرار نداشتی و همش در حای حرف زدن بودی.سایزهای کوچک رو تو یه رگال و سازهای بزرگتر رو تو یه رگال دیگه گذاشته بودند وقتی چشمت به سایز بزرگتر خورد گفتی مامان اونا مردونس مانتو رو یه سایز بزرکتر برداشتیم چون به قول معاون مدرسه برای 4 ماه دیگه قراره بپوشین و کمی بزرگتر میشید. مانتو رو که پوشیدی گفتی این چیه چقدربلنده ( جوراب شلواری پات بود همه می گفتن چقدر مانتو با جوراب شلواری هم قشنگ میشه ) و مقنعه رو هم که پشتش کش داشت با کلی سوال پوشیدی.معاون مدرسه کلی از سوالهای تو خندش گرفته بود و در آخر گفت فکر...
23 خرداد 1397
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهتا می باشد