93/7/4جمعه مدتی بود که گوشهای مامانی درد میکرد دکتر که رفتم گفت باید شست وشو بدم چهارشنبه بعداز ظهر از سرکار که برمی گشتیم رفتیم درمانگاه تا هم واکسن آنفلونزا برای تو بزنیم هم من خودم دکتر برم. قطره بهم داد و گفت 48 ساعت دیگه دوباره برم.خیلی توی این دوروز کلافه بودم صداها رو به سختی میشنیدم .از طرف دیگه هم وقت آتلیه برای شما گرفته بودم .ظهر جمعه خودم باماشین رفتم درمانگاه و نیم ساعته برگشتم واقعا هیچ چیزی به اندازه سلامتی باارزش نیست. ناهارخوردیم و کمی خوابیدیم .صبح هم که حموم برده بودمت . ساعت 3:30 بیدارشدیم و تا آماده بشیم اساعتی طول کشید اونروز اولین باری بود که دست وپاهاتو لاک زدم و مثل خانومها آروم نشستی ...