، تا این لحظه: 12 سال و 13 روز سن داره

مهتا

خاطرات مهد کودک تا 2سال و نیمگی

عزیز دلم  1 بهمن سال 92 (ساغت 8:30 )اولین روزی بود که به مهد کودک رفتی . اتفاقا قرار بود از بچه ها عکس آتلیه ای بگیرن .من همراهت اومدم  واونروز کنارت موندم البته داداشی هم  چند دقیقه ای پیشمون اومد وقتی مهذی رو دیدی فوری بهش سلام کردی و خندیدی  عزیزدلم امروز شنبه پنجم بهمن هست .امروز ساعت 9:30 میخواییم بریم مهد چون مربی جدید قرار هست بیاد کمی دیرتر می برمت.دارم دعا می کنم بتونم ازت دل بکنم و تو هم رفتن رو راحت بپذیری  امروز خيلي روز بدي بود اصلا دلت نمي خواست ثانيه اي اونجا تنها بموني مربي جديد هم خيلي ناشي بود و نتونست باهات ارتباط برقرار كنه از شانس ما بازرس هم قرار بود بياد اونجا براي همين خيلي س...
3 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهتا می باشد